English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5340 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
delusory U فریبنده گمراه کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
delusive U گمراه کننده
sinister U گمراه کننده
screwier U گمراه کننده
screwiest U گمراه کننده
seductive U گمراه کننده
screwy U گمراه کننده
misleading U گمراه کننده
femmes fatales U زن بدبخت کننده زن فریبنده
femme fatale U زن بدبخت کننده زن فریبنده
sinuous U غیرمستقیم گمراه کننده
lothario U گمراه کننده زنان
illusory U گمراه کننده مشتبه سازنده
illusive U گمراه کننده مشتبه سازنده
hocus pocus U چیز گمراه کننده معضل
perversive U گمراه کننده منحرف سازنده
The comparison is misleading [flawed] . U مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
ignisfatuus U چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
accidentalism U تشخیص علائم گمراه کننده مرض
smokescreen U عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
prevarication U ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
confusion reflector U وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
charmers U فریبنده
winning U فریبنده
enticing U فریبنده
catching U فریبنده
charmer U فریبنده
hollow U فریبنده
deceptive U فریبنده
captious U فریبنده
double mind U فریبنده
indued with charm U فریبنده
fascinating U فریبنده
charming U فریبنده
glamorous U فریبنده
double minded U فریبنده
inveigler U فریبنده
winnings U فریبنده
enchantresses U زن فریبنده
enchantress U زن فریبنده
attractive U فریبنده
captivating U فریبنده
delusive U فریبنده
bewitching U فریبنده
hollows U فریبنده
demon U فریبنده
tempter U فریبنده
demons U فریبنده
sleekit U فریبنده
insinuative U فریبنده
sophisticate U فریبنده
illusory U فریبنده
dummy U فریبنده
dummies U فریبنده
kite U هدف کش فریبنده
filbert base U پایگاه فریبنده
wrench U نقشه فریبنده
wrenched U نقشه فریبنده
decoy ships U کشتیهای فریبنده
wrenches U نقشه فریبنده
kites U هدف کش فریبنده
pumps U حرکات فریبنده
warlock U پست و فریبنده
seductively U بطور فریبنده
moved U حرکت فریبنده
moves U حرکت فریبنده
illusorily U بطور فریبنده
illusively U بطور فریبنده
fascinatingly U بطور فریبنده
enchantingly U بطور فریبنده
charmingly U بطور فریبنده
dummy message U پیام فریبنده
witches U پیره زن فریبنده
witch U پیره زن فریبنده
pump U حرکات فریبنده
pumped U حرکات فریبنده
move U حرکت فریبنده
astray U گمراه
hell bent U گمراه
hell-bent U گمراه
aberrant U گمراه
self deluded U گمراه
inveglement U گمراه
devious U گمراه
perverted U گمراه
amiss U گمراه
stutter step U گامهای فریبنده در حال دو
gaff U شوخی فریبنده حیله
phantasm U فاهر فریبنده سایه
stool U گروه فریبنده شکار
q ship U ناو فریبنده ودروغین
phantom U منظر فاهر فریبنده
phantoms U منظر فاهر فریبنده
she went wrong U گمراه شد پالانش کج شد
perverts U گمراه شدن
lead astray U گمراه کردن
strays U گمراه شدن
misguide U گمراه کردن
heterodox U گمراه زندیق
perverting U گمراه شدن
pervert U گمراه شدن
seducer U گمراه کنندهseduction
perverse U گمراه هرزه
stray U گمراه شدن
inveigler U گمراه سازنده
straying U گمراه شدن
to go a U گمراه شدن
to put off the scent U گمراه کردن
inveigles U گمراه کردن
inveigling U گمراه کردن
mislead U گمراه کردن
misleads U گمراه کردن
misinform U گمراه کردن
misinformed U گمراه کردن
to fall into error U گمراه شدن
misinforming U گمراه کردن
misinforms U گمراه کردن
seduction U گمراه سازی
inveigle U گمراه کردن
to lead up the garden U گمراه کردن
to lead astray U گمراه کردن
corruptible U گمراه شدنی
to lead a U گمراه کردن
inveigled U گمراه کردن
errs U گمراه شدن
erred U گمراه شدن
to go astray U گمراه شدن
to get lost U گمراه شدن
err U گمراه شدن
seducing U گمراه کردن
misled U گمراه کردن
seduces U گمراه کردن
seduced U گمراه کردن
seduce U گمراه کردن
misdirect U گمراه کردن
misdirecting U گمراه کردن
misdirected U گمراه کردن
misdirects U گمراه کردن
dummy U دروغی تقلبی موضع فریبنده
dummies U دروغی تقلبی موضع فریبنده
sophisticate U رنگ واب فریبنده زدن به
feinted U حرکت فریبنده عملیات دروغین
feinting U حرکت فریبنده عملیات دروغین
fallaciously U بطور فریبنده و سفسطه امیز
feints U حرکت فریبنده عملیات دروغین
feint U حرکت فریبنده عملیات دروغین
inveigling U گمراه کردن وبردن
to be deluded U گمراه شده بودن
inveigle U گمراه کردن وبردن
inveigles U گمراه کردن وبردن
inveigled U گمراه کردن وبردن
baffles U گیج یا گمراه کردن
baffled U گیج یا گمراه کردن
baffle U گیج یا گمراه کردن
lost U شکست خورده گمراه
throw off <idiom> U گیج شدن ،گمراه
to be fooled U گمراه شده بودن
baffling U گیج یا گمراه کردن
debaueh U ازراه درکردن گمراه کردن
pervertible U گمراه شدنی کج راه کردنی
self blinded U گمراه شده توسط نفس خود
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
quail U نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quails U نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
jape U گمراه کردن جماع کردن
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
gulls U هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull U هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
whetstone U تیز کننده تند کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1glamorous
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com